شهرشعر-طاهرفرجاد

دلنوشته های خلوت شبانه ام .

شهرشعر-طاهرفرجاد

دلنوشته های خلوت شبانه ام .

آغاز ثبت نام همایش شهر شعر

 شهرشعر در نظر داردهمایشی در تاریخ 92/5/30 برگزار نماید

لذا از عموم علاقمندان دعوت به عمل می آورد...

لطفن جهت ثبت نام اقدام واطلاع رسانی نمایید

تا همایشی پر بار باهمکاری شما بزرگواران و فرهیختگان ارجمند برگزار گردد.

فرم ثبت نام : http://www.hamayesh.shahresher.org/

لطفن در وبلاگ های خود اطلاع رسانی شود.  


اطلاع رسانی ها به روز نخواهد شد .


با سپاس. 

مجموعه اشعار شاعران معاصر .



این مجموعه در غرفه ی اختصاصی شهر شعر - نمایشگاه بین المللی کتاب در تهران - راهرو 4 - غرفه 29 - انتشارات نشرا ، اصباح و 20 انتشاراتی حاضر در این مکان . 









با سپاس از تمام کسانی که در چاپ این کتاب صادقانه تلاش کردند .


چرا نمی آیی ؟



خانه ای در مه آلوده ترین باورها خواهم ساخت با پنجره هایی که آمدنت را منتظراند و شومینه ای با هیزم های خشک امروز و فردای تو ...

یادم باشد روی کاشی فیروزه ای رنگ سر در ورودی بنویسم خوش آمدی ... راستی چای یا قهوه ؟ نمی دانم ساده باشم یا اِ اِ اِمممم ... بگذریم ... منظورم این بود که چند پشتی سنتی یا مبلمان ؟ راستی من چای را در لیوان ... وای ... ببخشید آخه من فنجان های ( چک ) را فقط برای تماشا و قشنگی بوفه دوست دارم آخر میدانی چای خوری با اینا دلچسب نیست ... ای بابا ... تو بگو وقتی خسته از راه میرسی من چه کنم ؟ باورکن هرچه تو دوست داری را دوست خواهم داشت .


تمام مهربانی ها را برایت فیروزه ای رنگ , حوض وسط حیاط با ماهی و فواره ی آب و ... چرا تو چیزی نمی گویی ... ای داد ای داد !!! باز هم خیال باز هم بی تو از تو نوشتن ها آه آه .


نامه ها ( طاهرفرجاد) 

بانوی مهربان من .


وقتی در آسمان خیال شبانه ام ستاره به گسوانت سنجاق و مهتاب در قاب عکس دیوار نگاهم نقش میزنم , وقتی به تو فکرمیکنم , آن لحظه که تو نیستی و من باور دارم که در کنارم نشسته ای وقتی آهسته می گویی سلام من وجودت را حس میکنم و اخم های مادر زادی ام فراموش می شود . ... 

ادامه مطلب ...

اصطلاحات ادبی

آرایه های درونی

آرایه های بیرونی

آوا شناسی

ابطا

استعاره

بلاغت

تشخیص

حس آمیزی

حشو ( حشو قبیح . حشو ملیح )

سهل و ممتنع

ردالقافیه



بیشتربیاموزیم بایک (کلیک)....



ادامه مطلب ...

ارکان شعر

آرایه های معنوی تلمیح ، تضمین و تضاد

ایهام ، لف و نشرمن ، اغراقِ تعلیلم نهاد

آرایه های لفظ من سجع و جناس و اشتقاق

تصویر و واج آراییم لفظی به موسیقی عناد

تشخیص،تشبیح بلیغ، سر مجازم آشکار

فنی بُود سِر بیان، گر پند من داری به یاد

در چهارده قالب اگر معشوق گیری در هنر

فرقی ندارد جان من ، مادر اگر عاشق بزاد

فهرست کردم در غزل ارکان شعر دوستان

وزن و قوافی سازدم مهر درونم ، همچو باد.


نام شاعر : طاهر فرجاد

سیب حوا

ببین دیوانه ام کردی زناز چشمت ای یارا
پریشانم پریشانتر نکن با قهر خود ما را
تو سبز سبز من آبی کم هم رنگ عنابی
بیا یک رنگ آبی کن چنانم رنگ دریا را
نگاهم کن ، صدایم کن ، که من محتاج تسکینم
صدای خنده های تو امید صبح فردا را
تجلی کن تو معنی کن گناه آفرینش را
نمی ترسم ز تکرارش بده آن سیب حوا را
هبوط من جفای تو ، قنوت من وفای تو
نگیر از من تو ای یارا نگاه از چشم زیبا را
دلم تنگ است و میبینی سراغم را نمی گیری
گناهم چیست غیر از این که دیدم روی لیلا را

طاهر فرجاد.

راقی اُزار

ای راقی اُزار من چشم سیاهت کیمیاست

من عاکف موی توام آن شانه بر زلفت خطاست

 سقط از لبانت طالبم بواب و قطمیر توام

آشفته آن زلفت مکن دل بهر یک تارش گداست

طامات فرخارت برم منت ز هر طالح کشم

خفاجگی در کیش توست فرزانگی آئین ماست

جان و دلی ترغوی ماست واندر میان یرغو خداست

 آبق چرایی بی وفا قیراط محرت خون بهاست

دل در خیال روی تو محراب آن ابروی تو

بیمار استسقای توست باز
آ که دیدارت شفاست


دل نوشته ای از طاهر فرجاد.

پیر تمنایت

عکسی که دارم از تو امشب نگاه کردم
در زیر نور مهتاب دل را گواه کردم
شکوایه ای ندارم گر می نویسم از تو
دل پیر این تمنا ، با اشک و آه کردم
گرعاشقم نبودی من عاشق تو بودم
هرچند سخت اما دل سر به راه کردم
گم کرده ام جوانی در باور نگاهی
آری اگر زمانی من اشتباه کردم
 حالا که دوری ازمن خوش باش،زندگی کن 
یا رسم تو چنین بود یا من گناه کردم
دانم که خوب رویان در دل وفا ندارند
زآن رو کسی نبیند، شب را پناه کردم
این است قسمت من از عشق و زندگانی
با عکس و خاطراتت عمرم تباه کردم
یادش بخیر ای گل این عهد را تو بستی
دلتنگ ، هر شبم را آویز ماه کردم
____________________
91/1/24

امشب می گریم

به سینه آتشی دارم چو بوتیمار میگریم
مده دلداریم جانا که از تیمار میگریم
ببین در آستین خود زجان و دل چه پروردم
من از سِر درون خودزنیش مارمیگریم
مطاع پند این دل را خریداری اگر باشد
به چرخُش،چرخِش گردون بدین اَسرارمیگریم
چکاندم اشک چشمان دوصد انگور زیبا را
مراشوهاچوشولایی،در این اِصرار میگریم
فغان از حال من امشب در این آشفته بازارم
که میخندد لبم اما زچشم اثرارمیگریم
به لطف کوی درویشان مرا هم صحبتی باشد
توانگرنیست پروازم ، براین دیوار میگریم
ببین با خون دل امشب نوشتم دوستت دارم
برای دیدنت ای گل دراین گلزار میگریم
بیا ای دوست امشب رامی اندرساغراندازم
فلک را سقف بشکافم ولیکن زار میگریم
الایاایهاالساقی ادرکه سن وناولها
قدح در دست من اما براین کردار میگریم
 بده جامی تو ای ساقی که امشب را سحر سازم
 که خود درخود شکستم من بدین اطهارمیگریم
 شدم بازیچه ی دستی که بدمستی کنم امشب
 به دشمن یار میگفتم بدین اِظهار میگریم
 نصیحت گو مباش امشب که من ویرانه ی دردم
درمیخانه را بستند و من اَحرار میگریم

کسی جز غیر تو دردم نمی داند

ز آه سرد من نو غنچه های بوسه پرپر شد

به نفرین تو ، ای گُل

امروز از دیروز من ، احوال بدتر شد

ادامه مطلب ...

نقاشی خدا

گمانم زلف پر چینت ز جنس کهربا باشد

گریزم از نگاه تو ولی دل در بلا باشد

در این آشفته بازارم ببین خوناب میگِریم

به خون آغشته دستانت تو گویی از حنا باشد

برای دیدنت هردم چوخاری روی دیوارم

ز دستت رو نما سازی و گویی از دعا باشد

ادامه مطلب ...

تکرارفسانه.


(بیت اول محفوظ است) 

درکوچه ی تردیدیک خانه ی کوچک 
مردی پردرد و بی نام ونشان است
همدم شده با اوغوری وسماور
لیوان نشسته چایی که درآن است
خاکسترسیگاربا بوی زننده
با دفترشعراش رازی به میان است
یک خاطره ی خوب یک خلوت تاریک
اسمی که شب وروزبرنوک زبان است
یک باور ممتد یک حسرت موهوم
درکنج اتاق اش عکسی که نهان است
سهمش نشدازعشق جزصبروتحمل
دل پیرتر از آن عشقی که جوان است
این درد تمنا تکرارفسانه است
زیبایی سلطان با فقرشبان است
 ( دلنوشته طاهرفرجاد)

نگاهم نکن ، برو...



وقت رفتن شده ای نوگل زیبا توبرو
فکر ما را تو نکن،دل شده رسوا تو برو
حال من بس که خراب است نگاهم تو نکن
مهربانتر ز خدابردل تنها تو برو
چلچراغ دل من روشنیِ خانه ی کیست
دل مجنون شده خون ازغم لیلا تو برو
ای که سهم دگری هستی و بر من نگران
دل یوسف نشودتنگ زلیخا تو برو
گرچه دوراز تو مرا می کشد این تنهایی
می کشم بار غمت تا به ثریا تو برو
چند روزی که مرا محض خدا یار شدی
ماندنت پیش گدا گشته تمنا تو برو
بیستون باشد اگر ،امشب ازآن می گذرم
بس که دلتنگم ازآن روی دلارا تو برو.


( دلنوشته طاهرفرجاد)