شهرشعر-طاهرفرجاد

دلنوشته های خلوت شبانه ام .

شهرشعر-طاهرفرجاد

دلنوشته های خلوت شبانه ام .

کسی جز غیر تو دردم نمی داند

ز آه سرد من نو غنچه های بوسه پرپر شد

به نفرین تو ، ای گُل

امروز از دیروز من ، احوال بدتر شد

 
نگاهم کن ...

به دستانی که سرد سرد ، از باور درد تمنایت

چونان برگ خزان در آرزوی نوبهاری سبز

همانند درختی خشک

که حسرت میبرد روزی دوباره کودکی آید

بچیند سیب سرخی

و آنگه می نشیند مادر احساس

به زیر سایه ای از مهر

و مست از بوی عطر یاس


دگر من قطره اشکم را زتو پنهان نمی سازم

ویا دلواپسی هایم به زیر چادر لبخند



ببین من خاطری همچون کبوتر دارم از پرواز

اگر روزی کبوتر با کبوتر دانه ای تلخ از زمین می خورد

چه می دانست روزی خاطراتش در سکوت نیمه شبها میشود همراز

تو خواهی خواند روزی این پریشان حالیم را

اگر چه من دگر با سایه ها ساعت نمی سازم

دگر در بازی شطرنج تو راحت نمی بازم

و یا در انتظار لحظه ی دیدار

قلم را بر صفحه ی نقاشیم دیگر نمی سایم

تو خواهی خواند آری این کلام گمشده

هزیان نویسی های امشب را

مرا کس غیر تو دردم نمی داند

تو نفرینم نکن ، که چون دیوانگان از صبر بیزارم

بچسبان نان خود را در تنور داغ احساسم

کمی خرما بیاور با پنیر شورچشمی های من افطاری من باش

عجب ما را فراموشت شده !!! ای آرزوی من ...

ببین _ من خسته ام نفرین نکن ، چون عاشقم بودی

ببین در یاد تو من آن وفادارم

ببین هر شب به یادت هستم و بیدار بیدارم.

دل نوشته ای از طاهر فرجاد.

نظرات 1 + ارسال نظر
طلعت خیاط پیشه دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:00 ب.ظ http://meranoblogfa.com

آقای فرجاد درود بر قلم شما
آنقدر زیبا قلم می زنید که احساس میکنم آنچه نوشته اید
اندوه بیکران شماست .دلم میگیرد .
برایتان سر سبزی و سر بلندی آرزو دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد