ای راقی اُزار من چشم سیاهت کیمیاست
من عاکف موی توام آن شانه بر زلفت خطاست
سقط از لبانت طالبم بواب و قطمیر توام
آشفته آن زلفت مکن دل بهر یک تارش گداست
طامات فرخارت برم منت ز هر طالح کشم
خفاجگی در کیش توست فرزانگی آئین ماست
جان و دلی ترغوی ماست واندر میان یرغو خداست
آبق چرایی بی وفا قیراط محرت خون بهاست
دل در خیال روی تو محراب آن ابروی تو
بیمار استسقای توست باز
آ
که دیدارت شفاست
دل نوشته ای از طاهر فرجاد.