ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
خانه ای در مه آلوده ترین باورها خواهم ساخت با پنجره هایی که آمدنت را منتظراند و شومینه ای با هیزم های خشک امروز و فردای تو ...
یادم باشد روی کاشی فیروزه ای رنگ سر در ورودی بنویسم خوش آمدی ... راستی چای یا قهوه ؟ نمی دانم ساده باشم یا اِ اِ اِمممم ... بگذریم ... منظورم این بود که چند پشتی سنتی یا مبلمان ؟ راستی من چای را در لیوان ... وای ... ببخشید آخه من فنجان های ( چک ) را فقط برای تماشا و قشنگی بوفه دوست دارم آخر میدانی چای خوری با اینا دلچسب نیست ... ای بابا ... تو بگو وقتی خسته از راه میرسی من چه کنم ؟ باورکن هرچه تو دوست داری را دوست خواهم داشت .
تمام مهربانی ها را برایت فیروزه ای رنگ , حوض وسط حیاط با ماهی و فواره ی آب و ... چرا تو چیزی نمی گویی ... ای داد ای داد !!! باز هم خیال باز هم بی تو از تو نوشتن ها آه آه .
نامه ها ( طاهرفرجاد)
وقتی در آسمان خیال شبانه ام ستاره به گسوانت سنجاق و مهتاب در قاب عکس دیوار نگاهم نقش میزنم , وقتی به تو فکرمیکنم , آن لحظه که تو نیستی و من باور دارم که در کنارم نشسته ای وقتی آهسته می گویی سلام من وجودت را حس میکنم و اخم های مادر زادی ام فراموش می شود . ...